«اتاق مجاور» یک فیلم کمدی-درام و محصول ۲۰۲۴ است که از رمان «چه چیزی را تجربه میکنی» اقتباس شده و با بازی جولیان مور در نقش اصلی به نام اینگرید، نویسندهای که خبرهای ویرانکنندهای از دوستی و همکارش که سالها او را ندیده دریافت میکند، ساخته شده است. او به بیمارستان میرود و با مارتا (با بازی تیلدا سوینتون) ملاقات میکند و همه چیز به نظر خوب پیش میرود تا اینکه مارتا از اینگرید میخواهد به او در خودکشی کمک کند، چرا که هیچکس دیگری حاضر به انجام این کار نیست.

تماشاخونه
ببینیدفیلم اتاق مجاور یا «اتاق کناری»، جدیدترین اثر از کارنامه کارگردان بازیگوش اسپانیایی، پدرو آلمودوار، فیلمی پر از گفتگوهاست. «زیادی حرف میزنم؟» مارتا با تردید از اینگرید میپرسد، پس از آنکه از کاهش تمرکز و ظرفیتش برای لذت حسی شکایت کرده است. مارتا، خبرنگار سابق جنگ، به دلیل ناموفقبودن درمانش در بیماری سرطان دهانه رحم در حال مرگ است. گوش دادن به موسیقی برایش بیش از حد دردناک شده، بنابراین تنها به آواز پرندگان دلخوش است. او به دختر دورافتادهاش و مادری که هرگز نبود فکر میکند. و طولانیمدت با اینگرید، نویسندهای موفق که جدیدترین کتابش درباره یادگیری «درک بهتر و پذیرش مرگ» است، اما خودش هنوز موفق به این کار نشده، صحبت میکند.
فهرست مطالب
مشخصات فیلم اتاق مجاور
The Room Next Door
- کارگردان: پدرو آلمودوار
- تهیهکننده: آگوستین آلمودوار، استر گارسیا
- نویسنده: پدرو آلمودوار بر اساس رمان «چه چیزی تجربه میکنی» اثر سیگرید نونز
- بازیگران: تیلدا سوینتون، جولیان مور، جان تورتورو، الساندرو نیولا
- تاریخ انتشار: ۲۰۲۴
- زبان: انگلیسی
- کشور: اسپانیا
- راتن تومیتوز: امتیاز ۸۱ از ۱۰۰
داستان در فیلم اتاق مجاور از چه قرار است؟
مارتا و اینگرید، دوستان قدیمی از دوران روزنامهنگاری، پس از سالها دوباره در اوایل فیلم به هم میرسند. دوستیشان با ملاقاتهای اینگرید در اتاق بیمارستان مارتا دوباره زنده میشود. این صحنههای اولیه با مونولوگهای تأملبرانگیز و فیلمبرداری ثابت و ساکن همراه است، در حالی که مارتا بلندبلند درباره وضعیت و گذشتهاش فکر میکند.
او آنقدر به مرگ خود اندیشیده که زنده ماندن «تقریباً ناامیدکننده» به نظر میرسد و به روایت قهرمانانه نجاتیافتگان انتقاد دارد. او در همان ابتدا، داستانی طولانی و دردناک درباره پدری که دخترش هرگز نشناختش، تعریف میکند. در این لحظات، فیلم از مسیر اصلیاش جدا شده و به فلشبکهای ملودراماتیک میپردازد که گذشتهای را به تصویر میکشند که میان خاطره و خیالپردازی ژانری اغراقشده سرگردان است.

پس از چندین ملاقات، مارتا برای اینگرید فاش میکند که قرصی برای اتانازی تهیه کرده و قصد دارد ظرف یک ماه آینده آن را مصرف کند و به نوعی سرطانش را با پیشدستی کردن بر آن شکست دهد. قرار است این کار در مکانی دلنشین اما تقریباً ناآشنا انجام شود. اما چیزی که مارتا واقعاً نیاز دارد، فردی است که در اتاق کناری حضور داشته باشد. این وظیفه در نهایت بر عهده اینگرید میافتد، هرچند او نه اولین و نه حتی دومین انتخاب مارتا بوده است.
با توجه به قاطعیتی که مارتا دارد، اینگرید، بهعنوان آخرین شاهد او، به شخصیتی جالبتر و درونگراتر تبدیل میشود. او مهربان و دلسوز است، نسبت به تصمیمشان دچار تردید بوده و بخش زیادی از زندگی خود را متوقف کرده تا با مارتا همراهی کند. اما در نهایت، آنچه فیلم را زنده نگه میدارد، پویایی دلنشین و شوخطبعانه سوینتون و مور است، حسی از یک دوستی قدیمی که با عشقهای مشترک در گذشته و افشاگریهای مداوم تازه شده است.
پیشنهاد تماشاخونه : تماشای بهترین فیلم عاشقانه جهان
یک اقتباس موفق
«اتاق کناری» اقتباسی از رمان «چه چیزی تجربه میکنی» (What Are You Going Through) اثر سیگرید نونز نگاشته شده در سال ۲۰۲۰ است و در آن گفتوگوهای مارتا و اینگرید لحنی آگاهانه و «ادبی» دارند. ایدهها و تأملات از پیشهضمشده شخصیتها، در برخی موارد همراه با توضیح بیشازحد و در برخی موارد واقعاً جذاب، ناپایداری ذاتی موقعیتشان را متناقض جلوه میدهند. این امر حالوهوای نامتعارف اما کاملاً آلمودواری به فیلم میبخشد. دیالوگهای نامعقول با جدیتی تحسینبرانگیز اجرا میشوند. سوینتون، که بار دیگر در نقش یکی از مادران پیچیده آلمودوار ظاهر شده، حسرتهای مادرانه را با صراحتی اجرا میکند که گاهی نیمی از دلگرمی را از آن میگیرد.
فیلمنامه یک اتاق مجاور، فیلمنامه ای پر از ارجاعات
فیلمنامه آلمودوار پر از ارجاعات است و شخصیتها را در نسبت با میراث و تأملات دیگر هنرمندان قرار میدهد. پاراگراف پایانی داستان «مردگان» از جیمز جویس چندین بار در فیلم خوانده میشود و مارتا همزمان با آن احساس آرامش و آشفتگی میکند. بالای کاناپه آپارتمانش، بازتولیدی از اثر پارچهای لوئیز بورژوا نصب شده، زیر آن، او و اینگرید درباره هنرمند دیگری، به نام دورا کارینگتون، صحبت میکنند، که اینگرید در کتاب جدیدش روی او تمرکز دارد.
در خانهای که مارتا برای مرگ اجاره کرده، آنها درباره نقاشی مردم در آفتاب (People in the Sun) از ادوارد هاپر بحث میکنند، که گروهی از افراد را روی صندلیهای آفتابگیر نشان میدهد. بعدها، آنها عمداً همان ژستهای سوژههای نقاشی را بازسازی میکنند. از طریق این بافت جذاب از اشیا، درک میکنیم که زندگی فرهنگی این دو زن چگونه شکل گرفته، چگونه با یکدیگر ارتباط دارند و چگونه از این دنیادیدگی برای اطمینان خاطر خود استفاده میکنند.

سبک بصری آلمودوار بهطور کامل به کار گرفته شده است: طراحی لباسهای شیک و دکوراسیون پرجزئیات و رنگارنگ بهخوبی زندگی مادی شخصیتها را نشان میدهد، به خصوص سلیقه خوب و فرهنگ بالایشان را. در میانه فیلم، پس از رسیدن به خانه اجارهای، مارتا متوجه میشود که قرص اتانازی را فراموش کرده است. او و اینگرید به آپارتمان مارتا بازمیگردند و در میان مجموعهای از اشیای رنگارنگ و بافتدار که بهزودی دیگر مالک زندهای نخواهند داشت، جستجو میکنند. شرایط زشت و مضحک است، اما اشیا مانند کاسههای میوه مجلل و دفترهای رنگی، همگی زیبا هستند.
شاید این راهی برای بخشیدن کرامت به محتضر باشد، یا فقط تجسم انباشتگی یک زندگی. داشتن هرگونه اختیار بر مرگ خود، نیازمند امتیاز مادی زیادی است، اما به نظر میرسد که هیچ میزان از رفاه مادی نمیتواند از تحقیرهای مرگ جلوگیری کند. کمکم متوجه میشویم که این دو زن با کنار هم چیدن متون، آثار هنری و زندگیهای دیگران، در تلاشاند تا معنایی در رنجشان پیدا کنند. گاهی، فیلمبردار، ادوارد گراو، آنها را پشت یا در میان پنجرههای شیشهای قاب میگیرد، انگار که در محیط خود محو شدهاند.
شخصیتهای فرعی در فیلم اتاق مجاور
چنین ایدههایی در شخصیت دامیان (با بازی جان تورتورو)، معشوق مشترک سابق آنها که اینگرید همچنان با او در ارتباط است، به تضاد میرسد. او وقتی برای ارائه سخنرانی درباره بحران اقلیمی به شهر آمده، با اینگرید ناهار میخورد و گفتگویشان به سوی مسئله نابودی نهایی میرود. دامیان به ارزش شعر در دوران تخریب محیط زیست شک دارد، در حالی که اینگرید معتقد است «راههای زیادی برای زیستن درون یک تراژدی وجود دارد.» اندوه شخصیتهای فیلم بهوضوح با غمی گستردهتر همکلام میشود. آیا تلاش برای منطقیسازی، شاعرانه کردن یا پرت کردن حواس از رنج حتمی، بیفایده است؟ اصلاً آیا چیزی معنایی دارد اگر رنج وجود نداشته باشد؟
گرچه فیلم بهطور مداوم میان لحنی سوگوار، ملودرام و پوچگرا جابهجا میشود، اما در نهایت موفق است، زیرا «اتاق کناری» زندگیای آشفته و متناقض را در بازنگری به تصویر میکشد.

نقد و بررسی فیلم اتاق مجاور
فیلم اتاق مجاور بهخوبی ساخته شده و لحن دراماتیکی را همراه با کمی شوخی در طول آن به ارمغان میآورد و بهطور قطع جذاب است. با این حال، این فیلم برای همه مناسب نیست زیرا ممکن است کمی کند باشد و دیالوگها زمان میبرند تا جو ملودراماتیک را به خوبی به نمایش بگذارند. اما اگر به دیالوگ و اجراهای خوب علاقهمندید باید حتماً این فیلم را تماشا کنید.
بازیگری در فیلم بسیار تأثیرگذار است، زیرا دو بازیگر از بهترین بازیگران صنعت سینما در حال حاضر، بازی فوقالعادهای ارائه میدهند و به نظر هم نمیرسد که خیلی سخت برای این کار تلاش میکنند و همین خیلی خوب است! به خاطر همین موضوع، کل فیلم بسیار جالب میشود و انتظار نمیرود بازیگران مدرن امروزی، اگر نقشهای اصلی را بر عهده داشته باشند، بتوانند واقعاً این داستان را به خوبی منتقل کنند. چیزی در مورد این دو بازیگر وجود دارد که واقعاً ارتباط قدرتمندی با یکدیگر ایجاد میکند. البته، از بازی جان تورتورو نیز به خوبی استفاده شده و دیدن او به عنوان دوست سابق اینگرید بسیار خوشایند است.
نقص فیلم اتاق مجاور اما در ابتدای آن است؛ پیشزمینههای آن کاملاً غیرضروری به نظر میرسیدند. همچنین بازیگری و دیالوگهای پیشزمینه واقعاً خوب نبود و واقعاً میتوانست بهتر انجام شود یا اساساً حذف شود.
پدرو آلمودوار و رنگآمیزی اتاق مجاور
با تماشای فیلم اتاق مجاور حس میکنید که پدرو آلمودوار به سرزمینهای ناشناخته قدم گذاشته است. این اولین فیلم او به زبان انگلیسی است و در حالی که بهطور غیرقابل انکاری زیباست، بیننده را به این فکر میاندازد که کمی بیشتر به عمق بیشتری در زیر سطح آن انتظار دارد. آلمودوار سبک امضایی خود را با رنگهای جسور، فضاهای نمادین و تصاویر بهدقت طراحیشده به ارمغان میآورد، اما بهنحوی عمق عاطفیای که او به خاطر آن شناخته شده است، بهخوبی منتقل نمیشود.
رنگ نقش بزرگی در اینجا ایفا میکند، به ویژه رنگ قرمز. آلمودوار از آن بهعنوان یک تم تکراری استفاده میکند؛ در لباسهای مارتا، یادداشتهای پراکنده اینگرید و دکوراسیون بهدقت انتخابشده خانهای که بیشتر داستان در آن اتفاق میافتد. معمولاً استفاده او از قرمز با شور و شوق و پر از انرژی است، اما در اینجا احساس میشود که کمرنگ است. بهجای افزودن وزن عاطفی به مبارزات مارتا با اراده و مرگ، بیشتر بهعنوان یک عنصر زینتی به نظر میرسد تا نمادین، گویی برای یادآوری این که ما داریم یک فیلم آلمودوار میبینیم، اما چیز بیشتری نیست.
اما خانه، خیرهکننده است. این یک شگفتی مدرن و شیک با رنگهای یخی آبی و خاکستری است که با نقاط قرمز، زرد و سبز شکسته میشود. این یک استعاره قوی برای ارتباط شکننده مارتا و اینگرید است، محلی که همزمان احساس محافظت و انزوا را منتقل میکند. این یک پسزمینه با پتانسیل بسیار است، اما نمادگراییاش به اندازه کافی عمیق نیست تا خطرات عاطفی در زندگی را واقعی کند.
در نهایت، فیلم اتاق مجاور جشنی برای چشمهاست، اما گاهی میتوان گفت قلب به خوبی با درخشش بصریاش همخوانی ندارد. بله، زیباست، اما احساس میشود که هنوز در جستجوی عمقی عاطفی است که در فیلمهای قبلی آلمودوار دیدهایم و آنها را برایمان فراموشنشدنی کرده است.
کلام آخر
در نهایت فیلم اتاق مجاور فیلمی بسیار خوب ساخته شده و شایسته است که با اجراهای عمدتاً عالی و داستانی درخشان که واقعاً همه چیز را مرتب میکند و هر چیز را سر جایش میگذارد. فیلم اتاق مجاور در ژانر کمدی سیاه است و بسیار سرگرمکننده است، اما این فیلم برای همه نخواهد بود. تماشای اتاق کناری به افرادی که طرفدار این بازیگران هستند یا به دیالوگها عمیق و در عین حال ساده علاقهمندند بسیار توصیه میشود.


