انیمیشن خاطرات یک حلزون یک انیمیشن در سبک استاپ موشن است که در ژانر کمدی و تراژدی بزرگسالان در سال ۲۰۲۴ تولید شده. این انیمیشن زیبا به نویسندگی و کارگردانی آدام الیوت ساخته شده، فردی که ساخت انیمیشن بزرگسال فوقالعاده زیبا مری و مکس در سال ۲۰۰۹ را در کارنامه دارد. از صداپیشگان انیمیشن خاطرات یک حلزون میتوان به سارا اسنوک، بازیگر مشهور استرالیایی که نامش در سالهای اخیر برای بازی در سریال وراثت (۲۰۱۸) بر سر زبانها افتاد، اشاره کرد. دیگر صداپیشگان این انیمیشن کدی اسمیت-مکفی، اریک بانا، مگدا زوبانسکی، دومینیک پینان و جکی ویور هستند.
موسیقی این انیمیشن دیدنی را النا کیتس چرین ساخته و فیلمبرداری آن بر عهده جرالد تامسون بوده است. انیمیشن خاطرات یک حلزون نمایش جهانی خود را در جشنواره بینالمللی فیلم انیمیشن انسی داشت و از اکتبر ۲۰۲۴ توسط مدمن انترتینمنت در استرالیا به نمایش درآمده است. فضای این انیمیشن بسیار شبیه به کار سابق الیوت، یعنی مری و مکس است. انیمیشن خاطرات یک حلزون داستان دوقلوهایی را روایت میکند که در کودکی به علت مرگ پدر از یکدیگر جدا شده و در بزرگسالی میخواهند به هم برسند اما با مشکلاتی روبهرو میشوند.
فهرست مطالب
مشخصات انیمیشن خاطرات یک حلزون
(Memoir of a Snail)
- کارگردان: آدام الیوت
- نویسنده: آدام الیوت
- تهیهکننده: لیز کارنزی، آدام الیوت
- بازیگران: سارا اسنوک، کدی اسمیت-مکفی، اریک بانا، مگدا زوبانسکی
- تاریخ پخش: ۲۰۲۴
- راتن تومیتوز: امتیاز ۹۴ از ۱۰۰
- ژانر: تراژدی و کمدی بزرگسالان
- کشور سازنده: استرالیا
- توزیعکننده: مدمن انترتینمنت
خلاصه داستان انیمیشن خاطرات یک حلزون
(خطر اسپویل)
گریس پودل دختری جوان در دهه ۱۹۷۰ در ملبورنِ استرالیا است که همراه با برادر دوقلویش گیلبرت و پدر فرانسویشان پرسی زندگی میکند. پرسی، که قبلاً یک بندباز بوده، اکنون یک الکلی فلج است. در ادامه داستان میبینیم که گریس علاقهای خاص به جمعآوری حلزونها پیدا میکند، عادتی که به نوعی با یاد مادرش که به هنگام زایمان فوت کرده، ارتباط دارد. گریس و برادر دوقلویش رابطهای نزدیک و حمایتی با یکدیگر دارند و گیلبرت همواره از گریس در برابر همکلاسیهایی که او را به دلیل لبشکری بودن – شکاف کام ناشی از تولد زودرس – مسخره میکنند، دفاع میکند.
در ادامه انیمیشن خاطرات حلزون، وقتی پرسی، پدر خانواده در خواب میمیرد، دوقلوها از هم جدا شده و به خانوادههایی در دو نقطه مختلف کشور برای سرپرستی فرستاده میشوند. گریس به شهر کانبرا فرستاده میشود، جایی که تحت سرپرستی ایان و نارل، که افراد مهربانی هستند اما اغلب به دلیل سبک زندگی تنوعطلبانهشان در خانه حضور ندارند، بزرگ میشود. گیلبرت به یک خانواده کشاورز متعصب مذهبی در شهر پرث سپرده میشود، که با او بدرفتاری میکنند.
طی سالهای جدایی این دوقلوها از هم، گیلبرت به گریس نامه مینویسد و قول میدهد که وقتی بزرگ شود او را پیدا کرده و دوباره با هم زندگی کنند. این امید به گریس کمک میکند تا زندگی را تحمل کند، اما او در کانبرا نمیتواند هیچ ارتباط یا علاقهای برای خود پیدا کند. این وضعیت باعث میشود که او به طور وسواسگونهای هر محصول و کالای مرتبط با حلزون را خریداری کرده و جمعآوری کند.
در سنین نوجوانی، گریس با زنی مسن و عجیب اما مهربان به نام پینکی دوست میشود که همیشه به رغم مشکلاتش، مانند از دست دادن دو همسر و شغلهای متعددش، جنبههای مثبت زندگی را میبیند. زمانی که ایان و نارل برای پیوستن به یک گروه طبیعتدوست بازنشسته میشوند، پینکی سرپرستی گریس را بر عهده میگیرد و در دوران بلوغ نیز به حمایت از او ادامه میدهد، هرچند که گریس همچنان افسرده و بیهدف است. در همین حال، گیلبرت همچنان از سوی خانواده سرپرست خود مورد آزار و اذیت قرار میگیرد، با این تفاوت که تنها پسر کوچکتر خانواده، بن، او را به خاطر روحیه سرکشش تحسین کرده و با او با محبت رفتار میکند.
لیست بهترین انیمیشن های دنیا را در تماشاخونه ببینید.
بزرگسالی گریس و شروع افسردگی
با رسیدن به سن بزرگسالی، گریس عاشق پسری به نام کن میشود، او همسایه جدید آنهاست که تعمیرکار مایکروویو است. رابطه آنها به سرعت عمیق شده و کن از او خواستگاری میکند. با این حال، در روز عروسیشان، گریس نامهای از روث، سرپرست برادر دوقلویش، دریافت میکند که خبر مرگ گیلبرت را در یک آتشسوزی میدهد. گیلبرت این آتشسوزی را پس از آن به راه انداخت که روث، به خاطر فهمیدن رابطه نزدیک او و بن، آنها را تحت شکنجه با شوک الکتریکی قرار داده بود.
مرگ گیلبرت گریس را عمیقاً ناراحت میکند و او را به افسردگی عمیقتری سوق میدهد و همزمان رفتارهای وسواسگونه و پرخوریاش شدت مییابد. او بسیار چاق میشود و در ادامه از همسرش کن به همین علت جدا میشود. پس از این جدایی، تنها پینکی باقی میماند تا از گریس مراقبت کرده و به او کمک کند تا وزن خود را کاهش دهد. گریس همچنین از این که پولهایش را صرف مجموعه حلزونهایش کرده و به جای آن برای پیدا کردن گیلبرت تلاش نکرده، پشیمان میشود.
امید تنها راه نجات است
مدتی بعد، پینکی به آلزایمر مبتلا میشود و این بار گریس مسئول مراقبت از او میشود. پینکی پس از چند ماه فوت میکند و در آخرین کلماتش به سیبزمینی اشاره میکند، موضوعی که برای گریس گیجکننده است. گریس خاکستر پینکی را به باغ سبزیجات او برده و در همان زمان شیشه حلزونهایش را باز کرده و آنها را آزاد میکند. اکنون گریس که هیچ دلیلی برای زندگی ندارد، بسیار ناامید است؛ اما وقتی به طور اتفاقی متوجه میشود که پینکی جعبهای از پساندازهای خود را در کنار سیبزمینیها برای او گذاشته است، روحیهاش عوض میشود.
در جعبه همچنین نامهای از پینکی است که در آن از سالهای زندگی مشترکشان تشکر کرده و از او میخواهد زندگی جدیدی را بدون توجه به مشکلات و زخمهای گذشتهاش آغاز کند. گریس تلاش میکند تا از وصیت او پیروی کند و با دور انداختن و سوزاندن مجموعه حلزونهایش شروع میکند، در حالی که تنها کلاه حلزوندوزیشدهای را که پدرش برایش درست کرده بود، نگه میدارد.
یک سال بعد، گریس زندگی نسبتا آرامی پیدا کرده و رویای خود را برای تبدیل شدن به یک انیماتور استاپموشن دنبال میکند. او در یکی از نمایش فیلمهای کوتاهش، متوجه میشود که گیلبرت به روی صحنه آمده و از آتشسوزی جان سالم به در برده است. گیلبرت که حالا راهی برای پیدا کردن او یافته است، بسیار خوشحال است. دوقلوها پس از تجدید دیدار احساسیشان، دوباره با هم زندگی میکنند و آرزوی پدرشان را برآورده میکنند: پراکندن خاکستر او در حالی که روی ترن هوایی در لونا پارک هستند، همان پارکی که در کودکی به آن میرفتند.
بررسی انیمیشن خاطرات یک حلزون
خاطرات یک حلزون یک درام عمیقاً تاثیرگذار و بصری است که به مضامینی مانند تروما، مقاومت و ارتباطات شکننده اما پایدار خانوادگی میپردازد. این انیمیشن مضامین سنگینی همچون از دست دادن معصومیت، زخمهای تروماهای کودکی و جستجوی هویت را بررسی میکند. علاقه گریس به جمعآوری اشیای مربوط به حلزون بهعنوان یک استعاره قدرتمند برای بار غم و اندوه پردازشنشده در روان و شکنندگی حس هویت او عمل میکند.
به همین ترتیب، سرگذشت گیلبرت نشاندهنده تاثیر عمیق ظلم و بیرحمی و قدرت لازم برای غلبه بر آن است. آنچه خاطرات یک حلزون را بهیادماندنی میکند، توانایی آن در متعادل کردن این مضامین تاریک با لحظاتی از امید، مهربانی و شوخطبعی است. رابطه در حال تحول گریس با پینکی و یافتن دوباره هدف از طریق تولید انیمیشن استاپموشن، روزنههایی از روشنایی را در یک روایت عمدتاً غمانگیز ارائه میدهد. این لحظات، داستان را ملموس و احساسی کرده و آن را از زیر سایه سنگین غم فراتر میبرد.
چالشها و نقدها به انیمیشن خاطرات یک حلزون
با وجود اینکه خاطرات یک حلزون انیمیشنی با سطح تولید استادانه است، بینقص نیست. گاهی اوقات، ریتم آن ناهماهنگ به نظر میرسد، بهویژه در گذار گریس از نوجوانی به بزرگسالی. برخی از زیرپلاتها، مانند رابطه او با کن، در مقایسه با جزئیات غنی تعاملات دوقلوها، عجولانه و کمتر توسعهیافته به نظر میرسند. علاوه بر این، تمرکز سنگین فیلم بر تروما ممکن است برای برخی از مخاطبان طاقتفرسا باشد و دسترسی آن را به طیف وسیعتری از مخاطبان محدود کند.
نویسنده مجله ورایتی، پیتر دبروژ، از تعهد آدام الیوت، کارگردان انیمیشن خاطرات یک حلزون، به سبک داستانگویی تیره یا دارک و در عین حال تأثیرگذار تقدیر کرده است و گفته صداپیشگان و موسیقی فیلم درجه یک است و به جذابیت کلی انیمیشن کمک شایانی کرده است. بنابراین اگر انتظار تماشای یک انیمیشن شاد را دارید دور خاطرات یک حلزون را خط بکشید؛ اما اگر به دنبال تماشای انیمیشنی با مفاهیم عمیق و به واقع زیبا چه از نظر محتوایی و چه از لحاظ بصری هستید، خاطرات یک حلزون یکی از بهترین گزینههاست.
کلام آخر
خاطرات یک حلزون انیمیشنی سرشار از احساس و بلندپروازیهای هنری است که با روایت پیچیده، بازیهای چندلایه و نمادگرایی بصری، به یکی از برجستهترین آثار انیمیشنی معاصر تبدیل شده است. اگرچه سنگینی روایت ممکن است برای همه جذاب نباشد، مضامین مقاومت، بخشش و یافتن هدف بهطور جهانی با بیننده ارتباط برقرار میکنند.
در پایان فیلم، زمانی که گریس و گیلبرت خاکستر پدرشان را روی یک ترن هوایی در شهربازی لونا پارک، جایی که در کودکی میرفتند، میپراکنند، خط داستان به یک دایره کامل بدل میشود. این فیلم تجسم زیبایی تلخ حرکت رو به جلو در عین حفظ احترام به گذشته است. انیمیشن خاطرات یک حلزون به ما یادآوری میکند که مانند سفر آهسته و دقیق یک حلزون، بهبود، فرآیندی است که گاهی دردناک میشود، اما همواره ارزشمند باقی میماند.