“بیو ترسیده” (Beau Is Afraid) به کارگردانی آری استر، داستانی پر از ترس، اضطراب و کاوشهای درونی است. این فیلم داستان بو، مردی با مشکلات روانی است که پس از مرگ مادرش، سفری پیچیده و پر از موانع را آغاز میکند. بو در این سفر با ترسهای بزرگ زندگیاش روبهرو میشود و با چالشهایی مواجه میشود که او را به مرزهای روانش نزدیک میکند.
“بیو ترسیده” فیلمی پر از تعلیق و سورئالیسم است که مخاطب را درگیر دنیای تاریک و گیجکننده ذهن قهرمان داستان میکند. اگر به فیلمهای روانشناسانه و پر از معما علاقه دارید، این فیلم میتواند تجربهای منحصربهفرد برایتان باشد.
آری آستر، کارگردان برجسته، به همراه پاول پوگورزلسکی، فیلمبردار، در گفتوگویی با ایندیوایر درباره فیلمسازانی که بر جدیدترین و جاهطلبانهترین اثر آستر، فیلم بیو ترسیده (Beau Is Afraid) تأثیر گذاشتهاند، صحبت کردند. آری آستر، که به دلیل سلیقه متنوع و دانش عمیق از فیلمسازی شناخته میشود، در این گفتگو به بیان الهامات خود پرداخت.
او اشاره کرد که بسیاری از ایدهها و تأثیرات هنگام نگارش و ساخت فیلم بهطور ناخودآگاه شکل گرفتهاند و در طول فرآیند فیلمبرداری یا حتی پس از آن برایش آشکار شدهاند. آستر و پوگورزلسکی، بهجای تمرکز بر ارجاعات سینمایی، بیشتر به الهامات ادبی پرداختهاند، اما نمیتوان منکر تأثیر فیلمهای کلاسیک بر دنیای بصری و شنیداری فیلم شد. در ادامه، آنها به سه فیلم کلیدی اشاره کردند که نقشی مهم در شکلگیری سبک و رویکرد آنها داشتهاند.
1- فیلم زمان بازی
Playtime
فیلم زمان بازی اثر ژاک تاتی که در سال 1967 ساخته شد، الهامبخش اصلی برای فیلم “بو ترسیده” آری آستر بوده است، بهویژه از لحاظ بصری و آهنگسازی. پاول پوگورزلسکی، فیلمبردار بیو ترسیده، در گفتوگویی با ایندیوایر اشاره کرده که به نحوه خلق طنز در فیلم زمان بازی از طریق طراحی صحنه و جایگیری دقیق عوامل فیلمبرداری توجه ویژهای داشته است.
اگرچه زمان بازی فضای شوخطبعتری نسبت به بو ترسیده دارد، اما هر دو فیلم قهرمان خود را در محیطی خصمانه قرار میدهند. در فیلم تاتی، شخصیت اصلی در میان ساختمانهای مدرن با خطوط سخت و دکورهای ساده گرفتار شده است. در فصل اول بیو ترسیده نیز، شخصیت اصلی با بازی خواکین فینیکس، در آپارتمانی پیچیده و ترسناک، در میان درها و فضاهای مبهم گرفتار میشود. ترکیب خلاقانه صدا و تصویر در فیلم آستر، گاهی به طنز آمیخته شده و در عین حال فضای پرتنش فیلم را تقویت میکند.
2- فیلم پنجره پشتی
Rear Window
در فیلم بو ترسیده، حس دائمی دیده شدن و کنترل توسط نیروهایی که اهداف مشخصی ندارند، به شکل برجستهای احساس میشود. این تم شباهتهایی با فیلم کلاسیک آلفرد هیچکاک، پنجره عقبی محصول 1954 دارد. پاول پوگورزلسکی، فیلمبردار بیو ترسیده، اشاره کرده که بیشترین تأثیر از این فیلم، در رنگبندی آن دیده میشود. او میگوید که نحوه استفاده از رنگها و فضایی که هیچکاک ایجاد کرده بود، الهامبخش تیم فیلمسازی بیو ترسیده بوده است.
اگرچه بیو ترسیده مستقیماً از رنگهای پنجره عقبی تقلید نمیکند، اما بهویژه در صحنههایی مانند جنگل تئاتری فیلم، از رنگهای گرم مانند قهوهای و زرد برای تأثیرگذاری احساسی بر مخاطب استفاده شده است. شاید برجستهترین نمونه از این تکنیک رنگآمیزی، در صحنهای باشد که بو در خانهای ظاهراً امن اما به طرز عجیب و مبهم تهدیدآمیز حضور دارد. رنگهای تند و تحریکآمیز اتاق خواب او، این مکان را به اندازه شهر وحشتناکی که بو از آن گریخته، ترسناک جلوه میدهد. علاوه بر این، آستر از تکنیک نقطه نظر (POV) هیچکاک نیز بهره میگیرد؛ مخاطب بیشتر چیزها را از دید بو میبیند و همانند پنجره عقبی، تعلیق داستان به محدودیت دید و تجربه شخصیت اصلی گره خورده است.
3- فیلم دفاع از زندگی خود
Defending Your Life
آری آستر هنگام ساختن صحنه پایانی فیلم بیو ترسیده، الهام زیادی از فیلم “پلکانی به سوی بهشت” اثر مایکل پاول و امریش پرسبرگر گرفته بود. در این صحنه، بو مجبور میشود در برابر جمعیتی غریبه از خود و تصمیماتش دفاع کند. اما آستر در جریان تولید متوجه شد که این صحنه بیآنکه قصدی داشته باشد، شباهتی به فیلم “دفاع از زندگی خود” ساخته آلبرت بروکس هم پیدا کرده است. این فیلم که برای آستر اهمیت ویژهای داشت، داستانی در مورد زندگی پس از مرگ است که در آن افراد باید در دادگاهی در مورد زندگی خود دفاع کنند. در نسخه آستر، این دادگاه بهمراتب شخصیتر و آزاردهندهتر است، چرا که مادر بو در نقش دادستان حضور دارد.
با اینکه شباهتهای پایانی بیو ترسیده و “دفاع از زندگی خود” آشکار است، اما ارتباط این دو فیلم عمیقتر از صرفاً یک صحنه است. هر دو فیلم به مسئلهای فلسفی پرداختهاند: این که زندگی ما چگونه تحت تأثیر ترسهایمان شکل میگیرد. هرچند فیلم آلبرت بروکس در نهایت نگاهی امیدوارانه و عاشقانه به زندگی دارد، اما آستر با بدبینی بیشتری به این موضوع نزدیک شده است. هر دو فیلم به بررسی این پرسش میپردازند که آیا میتوان بر ترسها غلبه کرد و از آنها برای رشد استفاده کرد یا نه.